آزادی بیـان نیست چـون یه مُشت تَـرسو دور هَم جمع شُدیـم ترسمون هَم اَلکی نیست اگ با شُجاع بودَن یا انتقـاد کَردن با نُمره ی پاییـن میتـونستیـم پیشرَفت کُنیـم یا اِسممون تو کِتابا ثبت میـشُد و اِمام خُمینـی میشُدیـم که مَن خودَم زبون بودَم بعد دَست و پا در اوُردم . کُلی هَم بلدم شعار بدم و تویِ هَر ادمی صد تا عیب در بیـارَم که دروغَم نباشه.. کسی میتـونه انتقاد کُنه و حَرف بزنه که مردم مُحکم پُشتِش وایسادَن کَسی که هزار تا جاسوس و چه میدونـَم هر جک و جونوَری زیـر آبشو نزَنن . تویِ جامعه الان هَر کی قُدرت داشته باشه هَمه چـی داره به قول این کتابای جامعه شِناسی من جُز جامعه اَم وَلی کُنش هایـی انجـام میدَم چون ارزش و عقایـد مردم باهاش سازِگار نیست خُرد و سَطحیه ... حالا هَر چی مَن داد بزنم هَر چـی بگم اغا بزارید مَن حَرفمو بزنم ، حرفای منو بفهمید ، جامعه حَتی کَکِشـم نمیگزه چه به برسه به ایـن که تغیـر کُنه ..
+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۶ساعت 20:54  توسط هَویـج